ویژه رمان های گمشده

tonis · 2021-06-25

☂RoZhaN گفت:
سلام عزیزم
رمان مثلث زندگی من از فاطیما8

Nazbak · 2021-06-26

من ١رمان خوندم كه دختره از ١٢سالگي خارج از كشور زندگي ميكرده لراي اينكه ناپدريش ازش متنفر بوده و الان بعد از گذشت چندين سال بخاطره مرگ مامان بزرگش(مامان ناپدريش)برميگرده ايران و مجبور ميشه با نامزد دخت عموش كه بعد ميفهمه خواهرش هست ازدواج كنه و پسره عاشقش ميشه

RoZhaN☂ · 2021-06-26

Nazbak گفت:
من ١رمان خوندم كه دختره از ١٢سالگي خارج از كشور زندگي ميكرده لراي اينكه ناپدريش ازش متنفر بوده و الان بعد از گذشت چندين سال بخاطره مرگ مامان بزرگش(مامان ناپدريش)برميگرده ايران و مجبور ميشه با نامزد دخت عموش كه بعد ميفهمه خواهرش هست ازدواج كنه و پسره عاشقش ميشه

ناگفته ها از بهاره حسنی

Radvin · 2021-06-26

Majede گفت:
یه رمانی بود که یه دختر دبیرستانی فقیر یه روز از مدرسه بر میگرده خونش و و میبینه دوتا پسر پولدار خونشونن و پدرش بهشون بده کاره و میخوان بندازنش زندان پسره میگه اگه دخترتون بهم بدی من ازت می‌گذرم و با دختره ازدواج میکنه و دختره رو به عمارتش که مادرش هم اونجا زندگی می‌کرد میبره مادرشوهر دختره خیلی مهربون بودو و دختره رو دوست داشت پسره خیلی دخترو اذیت می‌کرد و مامان دلداریش داد که پسر من اونقدرام سنگ دل نیست دختره یه روز از سر کنجکاوی میره داخل یه اتاقی که همیشه درش قفل بودو پسره اکیدا بهش گفته بود که نره توش و توی اتاق که میره میبینه تمام در و دیوار عکسای دخترست و دفتر خاطرات پسره رو میبینه که پسره توش نوشته بود که یه روز وقتی دختره مدرسه تعطیل شده و دختره تو راه برگشت بوده اونو دیده و عاشقش شده ولی خیلی عذاب وجدان داشت چون خیلی ازش بزرگ تر بودو و هی میگفت که دختره جایه بچشه و با این حال هر روز بعد از مدرسه دختره پشتش با ماشین راه می‌افتاده و نگاش میکرده
واقعا

Majede گفت:
یه رمانی بود که یه دختر دبیرستانی فقیر یه روز از مدرسه بر میگرده خونش و و میبینه دوتا پسر پولدار خونشونن و پدرش بهشون بده کاره و میخوان بندازنش زندان پسره میگه اگه دخترتون بهم بدی من ازت می‌گذرم و با دختره ازدواج میکنه و دختره رو به عمارتش که مادرش هم اونجا زندگی می‌کرد میبره مادرشوهر دختره خیلی مهربون بودو و دختره رو دوست داشت پسره خیلی دخترو اذیت می‌کرد و مامان دلداریش داد که پسر من اونقدرام سنگ دل نیست دختره یه روز از سر کنجکاوی میره داخل یه اتاقی که همیشه درش قفل بودو پسره اکیدا بهش گفته بود که نره توش و توی اتاق که میره میبینه تمام در و دیوار عکسای دخترست و دفتر خاطرات پسره رو میبینه که پسره توش نوشته بود که یه روز وقتی دختره مدرسه تعطیل شده و دختره تو راه برگشت بوده اونو دیده و عاشقش شده ولی خیلی عذاب وجدان داشت چون خیلی ازش بزرگ تر بودو و هی میگفت که دختره جایه بچشه و با این حال هر روز بعد از مدرسه دختره پشتش با ماشین راه می‌افتاده و نگاش میکرده
واقعا ممنون میشم اگه بگین 🙃

رمان تاوان خواهم داد اما با عشق

Hamideh · 2021-06-26

سلام
ی رمانیه حدودا ی سال قبل خوندم درمورد دختری به اسم نارینه ک چشمای بنفشی داره با ی خانواده ای زندگی میکنه ک باهاش بد رفتار میکنن و اون نمیدونه خانواده واقعیش نیستن
هردفه پدربزرگش کتکش میزد تا اینک برادر و فامیلاش اومدن تا ببینم وضعش چطوره و ببرنش تا بتونه پدرمادر واقعیشو نجات بده

en30eh2000 · 2021-06-26

دوستان یک رمانی بود دختره عاشق استاد کلاس کنکورش میشه که بعدا میفهمه دوست داداشش بوده بعد آخر داستان دوقلو حامله میشه و داداشش با دست صمیمی این ازدواج میکنه اسمش یادتونه؟؟؟

مه یاس · 2021-06-27

سلام خسته نباشید
یه رمان خونده بودم که دختره اگر اشتباه نکنم اسمش غزل بود پدر و مادرشو از دست داده بود و خونه ی دوست پدرش زندگی می‌کرد و بهش میگفت عمو محمد
بعد خانوم محمد میمیره و اون عاشق غزل میشه و باهاش ازدواج میکنه غزل هم میخواسته از کسی که باعث مرگ خانوادش شده انتقام بگیره

maryam goli joon · 2021-06-27

سلام یه رمانی بود که اسم شخصیت مردش آریو بود وآریو وکیل بود با دوستش که دقیق نمیدونم اسمش فرید بود یاوحید دفتر وکالت داشتن یه روز دختر داستان که الان اسمش یادم نیست و پدرش به اتهام قتل یه شخصیت معروف از یه شرکت که توش کار میکرد افتاد زندان اون دخترم سراغ هروکیلی میرفت کسی کمکش نمیکرد چون برادریا پسرعمو دقیق یادم نیست اون شخص معروف که دوست آریو هم بود آدم خطرناکی بود بعد دختره اومد از اریو کمک بخواد حتی دعواشون شد شیشه های پنجره ی اتاق آریو رو شکوند بعد آریو قبول کرد کمکش کنه آخرش باباشو نجات دادن و اون دختره با آریو ازدواج کرد خیلی دوست دارم اسمشو بدونم ممنون میشم هرکی میدونه بگه

Sara · 2021-06-27

en30eh2000 گفت:
دوستان یک رمانی بود دختره عاشق استاد کلاس کنکورش میشه که بعدا میفهمه دوست داداشش بوده بعد آخر داستان دوقلو حامله میشه و داداشش با دست صمیمی این ازدواج میکنه اسمش یادتونه؟؟؟

فک کنم اسمش ازدواج به سبک کنکوری باشه.

Delroba0 · 2021-06-27

mobina..a گفت:
بسم ایزد لایزال
سلام
کاربران عزیز اگر رمانی هست که اسمش رو فراموش کردید و فقط قسمت‌هایی ازش در خاطرتون هست اینجا درجش کنید تا دوستان اگر اسمش رو می‌دونستند ذکرش کنند.
نکات مهم:
۱_ از پرسش اسم رمان‌هایی که باز و صحنه‌دار هستند جدا بپرهیزید چون بدون اطلاع قبلی پاک خواهد شد!
۲_ اگر پاسختون داده نشد یا اشتباه پاسخ دادند لطفا از تأکید زیاد بپرهیزید کمی بگذره جوابتون داده میشه.
۳_ از ایجاد تاپیک جداگانه برای پرسش اسم رمان، یا نظر دهی راجع به رمان‌ها خودداری کنید.
سپاس

ویژه رمان های گمشده

tonis

تازه وارد

Nazbak

تازه وارد

RoZhaN☂

کاربر خاص

Radvin

تازه وارد

Hamideh

تازه وارد

en30eh2000

تازه وارد

مه یاس

تازه وارد

maryam goli joon

تازه وارد

Sara

کاربر رمان فور

Delroba0

تازه وارد