-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دستآوردها
- 1
سلام لطفا اسماین رمان بگیمبسم ایزد لایزال
سلام
کاربران عزیز اگر رمانی هست که اسمش رو فراموش کردید و فقط قسمتهایی ازش در خاطرتون هست اینجا درجش کنید تا دوستان اگر اسمش رو میدونستند ذکرش کنند.
نکات مهم:
۱_ از پرسش اسم رمانهایی که باز و صحنهدار هستند جدا بپرهیزید چون بدون اطلاع قبلی پاک خواهد شد!
۲_ اگر پاسختون داده نشد یا اشتباه پاسخ دادند لطفا از تأکید زیاد بپرهیزید کمی بگذره جوابتون داده میشه.
۳_ از ایجاد تاپیک جداگانه برای پرسش اسم رمان، یا نظر دهی راجع به رمانها خودداری
-کلیه هام چقدر می ارزه آقای دکتر؟
عینکش رو جابه جا کرد و نگاهم کرد..
-هردوجفتش رو میخوای بفروشی؟
سرم رو به نشونه ی مثبت تکون دادم..
-ولی اینطور میمیری که!
-مجبورم آقا..
قلبم کلیه هام همرو میخوام بفروشم...
چند میخرن؟
+قلب سالم شش میلیارده و قیمت کلیه ی سالم تا سیصد و پنجاه میلیون...
بغض کردم..
اشکام سرازیر شدن..
این که تقریبا میشه فقط هفت میلیارد..
من بیست میلیارد میخوام تا دیه رو بدم و مامانو آزاد کنم...
-خوبین خانوم؟
+خوبم..
نفس عمیقی کشیدمو اشکامو با آستین پالتوی کهنهم پاک کردم...
-میخوام بفروشم..
دکتر نگاهی شکاک بهم کرد و گفت:
-میتونم بپرسم چرا؟
+نه..
پوفی کشید و گفت:
-دختر تو با این کار میمیری..
+مهم نیست...
نمیخواستم ادامه بده و بیشتر رو زخمم نمک بپاشه ، بخاطره همین خودم ادامه دادم..
-من باید چیکار کنم الان؟
+باید آزمایش ازت گرفته بشه تا سالم بودن اعضایی که قراره بفروشی مشخص بشه...
-خب میشه بگین کِی بیام؟
+دختر جون تو مطمئنی؟
-بله آقای دکتر ، بله..
+روز سه شنبه ی هفته ی بعد تشریف بیارید..
-چشم..
بعد گفتن این حرفم از اتاقش خارج شدم...
همین که خارج شدم انگار تلنگری بهم وارد شد و اشکام شروع به ریختن کردم..
خدایا میبینی دیگه؟
میبینی از همون اول با بدبختی شروع کردم..
آخرشم دارم با بدبختی تموم میکنم...
خدایا اگه واقعا هستی..
اگه واقعا میبینی..
کمکم کن!
گناه من چیه؟
اینکه از بچگی تا الان با دستای خودم زحمت کشیدم و جون کندم؟
کدوم روز نماز نخوندم؟
کدوم روز روزه هام قضا شده؟
تاوان من اینه؟
من یه دختر هیجده ساله بدون داشتن پدری..
بدون داشتن خانواده ای..
یست میلیارد پول جور کنم؟
خدایا..
میبینی و میگی