-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام یه رمانی بود که دختر داستان خانوادشو از دست میده و برادر زادشو به تنهایی بزرگ میکنه ودایی بچه بهش نظر داره در ادامه با پسری به اسم عماد آشنا میشه کسی اسم رمان رو میدونه؟
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
ویژه رمان های گمشده
- نویسنده موضوع Sara
- تاریخ شروع
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام یک رمانی بود که دختریفکر کنم ۱۲ ساله خونبس خانزاده میشه که اونم ۱۸ سالش بوده که اسم خانزاده ارش بود و ارش به خارج میره و اینکع ارشم یک داداش داشت به نام ارمان و اینکه اسم رمان داخلش کلمه عروس داشت
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام یه رمانی بود، دختره با پسر عمه اش نامزد بود، رشته ریاضی میخوند و بهش علاقه داشت. پسر عمه اش هم شغلش مکانیک بود و یه وقتایی توی غسالخونه کار میکرد
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام من ی رمان خوندم الان اسمشو یادم نیست
ی دختره پسر بودن فامیل بودن دختر عمو پسر عمو بودن
خلاصه با اجبار پدر بزرگشون به عقد هم در میان اینم بگم پدر بزرگره چش دیده دختره نداشته و فقط میخواست از بچه های پسریش نوه داشته باشه
بعدا از ازدواج دو قلو حامله میشه دوتا پسر اگه اشباه نکنم ارسام ارشام
بعد از به دنیا ومدن بچه ها پدر بزرگش بهش فشار میاورد که باید دختره طلاق بدی و با دختر عمت ازدواج کنی و به لندن بری پسره هم مخالف بود انگاری به دختر عموش وابسته شدن بود
اینم بگم دختره مدرس زبان بود در آموزشگاه کار میکرد که روز یکی از همکارش باهش هم صبحت میشه و شوهرش میاد میبینه دچار سوتفاهم میشه و شبش بچه هارو همراه دختر عمش به لندن میبره دختره رو تنها میزارن ولی بعد از ۶سال برمیگرده و متوجه میشه که فقط اشتباه کرده
ممنونم میشم کمکم کنید پیداش کنم رمانو
ی دختره پسر بودن فامیل بودن دختر عمو پسر عمو بودن
خلاصه با اجبار پدر بزرگشون به عقد هم در میان اینم بگم پدر بزرگره چش دیده دختره نداشته و فقط میخواست از بچه های پسریش نوه داشته باشه
بعدا از ازدواج دو قلو حامله میشه دوتا پسر اگه اشباه نکنم ارسام ارشام
بعد از به دنیا ومدن بچه ها پدر بزرگش بهش فشار میاورد که باید دختره طلاق بدی و با دختر عمت ازدواج کنی و به لندن بری پسره هم مخالف بود انگاری به دختر عموش وابسته شدن بود
اینم بگم دختره مدرس زبان بود در آموزشگاه کار میکرد که روز یکی از همکارش باهش هم صبحت میشه و شوهرش میاد میبینه دچار سوتفاهم میشه و شبش بچه هارو همراه دختر عمش به لندن میبره دختره رو تنها میزارن ولی بعد از ۶سال برمیگرده و متوجه میشه که فقط اشتباه کرده
ممنونم میشم کمکم کنید پیداش کنم رمانو
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
عروس 13 ساله من آنلاینه تو روبیکا کانالش پیدا کن
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام من یه رمان خوندم اسم دختره نهال بود ک خانوادشو کشتن دختره میره از یه پلیس کمک میخواد ب کمک همون پلیسه میفهمه قاتل خانوادش قاچاقچی عروسک لولیتا هستن اخرم با همون پلیسه ازدواج میکنه لطفا اگه اسمشو بلدین بگین ممنون
-
- ارسالات
- 5
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام ببخشید یه رمان هست دختره دبیرستانیه و یه شب که میشه تولد دوستش از قصد بهش مشروب میدن و م*س*ت میکنه و وقتی بیدار میشه میبینه که بد بخت شده وقتی میره خونه پدرش میگه باید با پسر عمش علی ازدواج کنه و بعد مدتی دختره باردار میشه و میره دنبال پسره که اسمش ارمانه بالاخره بعد کلی اتفاق دختره میره خونه پدر ارمان چون پدرش فهمیده اون بارداره و فکر میکنه از علیه و ارمان هم بخاطر یه سری اتفاقات یه دختره رو مجبوره عقد کنه هر چند اصلا راضی نبوده
اگه بگین خیلی ممنون میشم♡
خیلی وقته دنبالشم😞💔
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام وقتتون بخیر
یه رمان بود که پدر و مادر دختره مردن و این پیش برادرش زندگی میکنه بعد میفهمه که اون برادر واقعی ش نیست و قصد داره که باهاش ازدواج کنه
دختره هم با پسر فک کنم نگهبان عمارتشون‌فرار میکنه و باهاش ازدواج‌میکنه و خلاصه ماجراهایی دارن
پسره هم فک کنم یتیم بود که قبلا پدر دختره ازش مراقبت میکنه پسره هم به خاطر ادای دین و جبران دختره رو نجات میده
میرن یه خونه ای میگیرن که خیلی نزدیک تهران نیست و اونجا زندگیشون رو شروع میکنن البته با چند تا از دوست های پسره که از یتیم خونه باهاش بودن
خونه هم یه جای سرد سیر بود روی یه کوه
اوایل وضع مالیشون خوب نبود اما با همدیگه تلاش می کنن و اوضاعشون هم‌خوب میشه
فقط همینا یادم بود
ممنون میشم راهنماییم کنید
یه رمان بود که پدر و مادر دختره مردن و این پیش برادرش زندگی میکنه بعد میفهمه که اون برادر واقعی ش نیست و قصد داره که باهاش ازدواج کنه
دختره هم با پسر فک کنم نگهبان عمارتشون‌فرار میکنه و باهاش ازدواج‌میکنه و خلاصه ماجراهایی دارن
پسره هم فک کنم یتیم بود که قبلا پدر دختره ازش مراقبت میکنه پسره هم به خاطر ادای دین و جبران دختره رو نجات میده
میرن یه خونه ای میگیرن که خیلی نزدیک تهران نیست و اونجا زندگیشون رو شروع میکنن البته با چند تا از دوست های پسره که از یتیم خونه باهاش بودن
خونه هم یه جای سرد سیر بود روی یه کوه
اوایل وضع مالیشون خوب نبود اما با همدیگه تلاش می کنن و اوضاعشون هم‌خوب میشه
فقط همینا یادم بود
ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام،ی رمانی بود ی دخترو پسری بودن بعد تو خونه های خیریه بودن فک کنم، ک بعد باهم خواهر برادر میشن،دختره از ی پسری خوشش میاد با داداشش بود ولی ب هم نمیرسن بعد۱۰سال میرن باهم ی همچین چیزی بوددد،کسی یادش میاد اینو کمکم کنه؟ بعد دختره ازینکه با اون پسره از هم جدا میشن بعد ۱۰سالل دوباره ی سری اتفاقا بینشون پیش میادو میرن باهمم