-
- ارسالات
- 6
-
- پسندها
- 5
-
- دستآوردها
- 3
رمانی که دختره یه شب میاد بیرون دارو بخره میدزدنش بعد یه پسری نجاتش میده آخرش هم دختره سرطان میگیره ولی خوب میشه
سلام دوستان😊
من چند سال پیش این رمان رو خوندم که دختره با یه پسری به اجبار ازدواج میکنه.
با اینکه دختر آزادی هست، اما به صورت فرمالیته با چادر جلوی پسره ظاهر میشه تا صورتش رو نبینه.
تا اینکه پسر به مهمونی دعوت میشه که دختره هم از طرف کس دیگه ای به همون مهمونی دعوته.
وقتی همدیگرو میبینن، دختره اونو میشناسه اما پسره بدون اینکه اطلاع داشته باشه اون کیه، ازش خوشش میاد.
یه روز اتفاقی چادرشاز سرش میکشه و پسره صورتش رو میبینه.
متاسفانه بقیه داستان یادم نیست فقط فکر کنم که اسم دختره نفس بود.
ممنون میشم اگه میدونید راهنماییم کنید
سلامبسم ایزد لایزال
سلام
کاربران عزیز اگر رمانی هست که اسمش رو فراموش کردید و فقط قسمتهایی ازش در خاطرتون هست اینجا درجش کنید تا دوستان اگر اسمش رو میدونستند ذکرش کنند.
نکات مهم:
۱_ از پرسش اسم رمانهایی که باز و صحنهدار هستند جدا بپرهیزید چون بدون اطلاع قبلی پاک خواهد شد!
۲_ اگر پاسختون داده نشد یا اشتباه پاسخ دادند لطفا از تأکید زیاد بپرهیزید کمی بگذره جوابتون داده میشه.
۳_ از ایجاد تاپیک جداگانه برای پرسش اسم رمان، یا نظر دهی راجع به رمانها خودداری کنید.
سپاس
رمان انتخاب دومسلام دوستان یه رمان بوداسمشویادم نمیاد
تعدادصفحاتشم کم بود۲۰۰صفحه یا۱۷۰صفحه اینطورابود شروع رمان دختروپسره ازدواج کرده بودن بعدپسره دختررودوست نداشت دختره هرکاری میکردک پسره عاشقش بشه بعدشم دختره میزاره میره خونه قدیمی پدرش بعدپسره میره دنبالش دختره پدرومادرش مرده بودن یه قسمت رمانشم این بودک دختره وقتی میره خونه پدرش ک قدیمی بوده شب فکرمیکنه دزداومده میره توحیاط اسم رمانشومیدونید بگین لطفاا؟؟
زیتونو یه رمان می خوام که پسره خیلی خیلی مغرور باشه ولی وقتی عاشق دختره شد نمی دونم چه جوری بگم خیلی مواضبش باشه و دیگه جون شم فداش کنه
اگه دارید ممنون می شم بگید