سلام میشه کمک کنید یه رمان خوندم دنیا با امیر که پسرعموش ازدواج میکنه امیر خیلی بد دله همش قکر میکنه با پسر عمه اش مهدس در ارتباط بعد تو عقد حامله میشه زود مجبور میشن برن خونه خودشون بعد که از امیر کتک میخوره سر همین شکاکی بودنش بچش س*ق*ط میشه و دنیا دیگ امیر رو نمیخواد اگه اسم رمانشو بگید ممنون میشم
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
ویژه رمان های گمشده
- نویسنده موضوع Sara
- تاریخ شروع
سلام ببخشید من چند وقت پیش یه رمان خوندم موضوعش درمورد یه دختری بود که با خواهر ش زندگی میکرد که فقط ازمادر یکی بودن پدر خواهرش معتاد بودو دختره مربی موسیقی اگه اشتباه نکنم ویولون بود واین دختره یه قیم داشت که مادر بزرگش اونو سپرده بود به اون پسره اما دختره با خواهرش جدا از اون زندگی میکردن دختره بی حجاب بود پسره مومن و عاشق این دختره ولی دختره خبر نداره برحسب اتفاق هایی مجبوره بره خونه پسره زندگی کنه که باهم شیراز میرن مجبور به صیغه میشه دختره کم کم داره عاشقش میشه به صورت خلاصه گفتم میخواستم بدونم اسم رمان رو میدونید یا میتونید برام اسمشو پیدا کنید
سلام یه رمان خوندم سه تا دختر بودن برای یه اردو از طرف مدرسه میرن تبریز بعد از اتوبوس جا میمونن یکیشون جن گیره
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام 🤗 یه رمان خوندم یه دختره بود که گاهی برای سرگرمی دزدی میکرد بعدم چیزی که دزدیده بود رو برمیگردوند . دختره برای کار رفت هتل اونجا از همون اول با یکی از نظافتچی های هتل لج افتاد حالا گذشت و اینا عاشق هم شدن بعد دختره فهمید پسره ، پسر رئیس هتل هستش . ( دختره اون اول که رفت الکی گفت من پسر رئیس و میشناسم و دوست دخترش هستم 😂 ) اگه کسی اسمش و میدونه ممنون میشم کمک کنه . 🙏🏻
سلام یه رمانی خوندم یه دختره هست که فک کنم از کوچیکی گفتن باید با پسر عموش ازدواج کنه اما پسر عموش خارج ا کشوره و میخوان با خانواده بیان ایران
دختره میاد روی صورتش گریم انجام میده که یعنی صورتم سوخته که ببینه خانواده عموش چی میگن
وقتی میان دختره رو میبینن میگن نمیخوایم و این چیزا و میرن خارج برای پسره زن بگیرن و...
ممنون میشم اسمش رو بگید
دختره میاد روی صورتش گریم انجام میده که یعنی صورتم سوخته که ببینه خانواده عموش چی میگن
وقتی میان دختره رو میبینن میگن نمیخوایم و این چیزا و میرن خارج برای پسره زن بگیرن و...
ممنون میشم اسمش رو بگید
سلام یه رمانی خوندم که یه دختره هست که فک کنم ازکوچیکی گفتن بایدباپسرعموش ازدواج کنه پسرعموش خارجه ومیخوان با خانواده بیان ایران
دختره میادروی صورتش گریم انجام میده که یعنی صورتم سوخته که ببینه خانواده عموش چی میگن بعدوقتی میان دختره رو میبینن میگن نمیخوایم واین چیزا میرن خارج براپسره زن بگیرن و.....
ممنون میشم اسمش رو بگین.
دختره میادروی صورتش گریم انجام میده که یعنی صورتم سوخته که ببینه خانواده عموش چی میگن بعدوقتی میان دختره رو میبینن میگن نمیخوایم واین چیزا میرن خارج براپسره زن بگیرن و.....
ممنون میشم اسمش رو بگین.
سلام یه رمانی خوندم که یه دختره هست که فک کنم ازکوچیکی گفتن بایدباپسرعموش ازدواج کنه پسرعموش خارجه ومیخوان با خانواده بیان ایران
دختره میادروی صورتش گریم انجام میده که یعنی صورتم سوخته که ببینه خانواده عموش چی میگن بعدوقتی میان دختره رو میبینن میگن نمیخوایم واین چیزا میرن خارج براپسره زن بگیرن و.....
ممنون میشم اسمش رو بگین.
دختره میادروی صورتش گریم انجام میده که یعنی صورتم سوخته که ببینه خانواده عموش چی میگن بعدوقتی میان دختره رو میبینن میگن نمیخوایم واین چیزا میرن خارج براپسره زن بگیرن و.....
ممنون میشم اسمش رو بگین.
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 1
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام وقتتون بخیر خسته نباشین
من دنبال ی رمان میگردم اسم دختره رو یادم نیست
ولی دختره خیلی شر و شیطون بود با خاله و شوهر خالش زندگی میکرد
داداشش و مانان باباش رو توی تصادف از دست داده بود
ی روز توی ترافیک پشت چراغ قرمز سرشو میکنه بیرون ماشین بغلی ک شیشه هاشم دودیه رو دید میزنه بعد رو برگه مینویسه حالت خوبه؟سلام و این حرفا و میندازه داخل ماشین بغلی پسره هم جوابشو میده و دختره شمارشو مینویسه میده دختره
بعدها نمیدونم چی میشه که دختر پسره همو میبینن اشنا میشن باهم
پسره افسردگی داشته قبلا عاشق ی دختری بوده اسمش نفس بوده ولی دختره میمیره
کم کم عاشق دختره میشه ولی یبار دختره به پسره میگه دیرتر بیا خونه دختره برای داداشش ک فوت شده پیانو میزنه پسره فک میکنه دختره خیانت کرده و کلی حرف بارش میکنه...دختره برمیگرده شهرشون دانشگاهشو انتقالی میگیره و پسره میره دنبالش ب هزار زور ببخشتش...
ممنون میشم اسمشو بهم بگین
با تشکر
-
- ارسالات
- 7
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام من قبلا یه رمان خوندم که دختره عاشق یه پسره که اسمش محمد در یه شهرکوچیک میشه ولی خانواده ش میخوان اونو مجبور کنن با یه آدم پولدار ازدواج کنه ولی دختره خود کشی میکنه و چند روز رفتنشون به تهران با خانواده ش برای عروسی به عقب میفته و بعد از خوب شدنش میرن و مراسم ازدواج انجام میشه ولی قبلش پسره محمد یه پراید داره میاد شب عروسی دنبال دختره و میخوان فرار کنن ولی داماد سریع وسط راه عروس برمیگردونه و پسره رو کتک میزنن
میشه اسمش بگین یادم رفته اسمشو لطفا سریع بهم بگین ممنون میشم
میشه اسمش بگین یادم رفته اسمشو لطفا سریع بهم بگین ممنون میشم
-
- ارسالات
- 7
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام من خیلی وقت پیش یه رمان خوندم که دختره یه نفر دیگه رو به اسم محمد دوست داره ولی مجبورش میکنن با یه نفر دیگه پولدارازدواج کنه و رگش میزنه دختره ولی بعد چند روز خوب میشه خانوادش اونو میبرن که ازدواج کنه و شب عروسی محمد با پرایدش دنبال عروس میاد تا فرار کنن ولی داماد سریع وسط راه جلوشون میاد و محمد کتک میزنه و با دختره ازدواج میکنه لطفا اسم رمان بگین