سلام وقتتون بخیر خسته نباشین
من دنبال ی رمان میگردم اسم دختره رو یادم نیست
ولی دختره خیلی شر و شیطون بود با خاله و شوهر خالش زندگی میکرد
داداشش و مانان باباش رو توی تصادف از دست داده بود
ی روز توی ترافیک پشت چراغ قرمز سرشو میکنه بیرون ماشین بغلی ک شیشه هاشم دودیه رو دید میزنه بعد رو برگه مینویسه حالت خوبه؟سلام و این حرفا و میندازه داخل ماشین بغلی پسره هم جوابشو میده و دختره شمارشو مینویسه میده دختره
بعدها نمیدونم چی میشه که دختر پسره همو میبینن اشنا میشن باهم
پسره افسردگی داشته قبلا عاشق ی دختری بوده اسمش نفس بوده ولی دختره میمیره
کم کم عاشق دختره میشه ولی یبار دختره به پسره میگه دیرتر بیا خونه دختره برای داداشش ک فوت شده پیانو میزنه پسره فک میکنه دختره خیانت کرده و کلی حرف بارش میکنه...دختره برمیگرده شهرشون دانشگاهشو انتقالی میگیره و پسره میره دنبالش ب هزار زور ببخشتش...
ممنون میشم اسمشو بهم بگین
با تشکر