-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام خسته نباشید من دارم یک رمان توی روبیکا میخونم به اسم عروس 13ساله من اهو و اریان کرکترهای اصلی هستن و میخاستم بدونم ایا این رمان در روبیکا انلاینه؟یا نه پی دی افش هست؟
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
ویژه رمان های گمشده
- نویسنده موضوع Sara
- تاریخ شروع
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام خسته نباشید من دارم یک رمان توی روبیکا میخونم به اسم عروس 13ساله من اهو و اریان کرکترهای اصلی هستن و میخاستم بدونم ایا این رمان در روبیکا انلاینه یا نه؟
-
- ارسالات
- 10
-
- پسندها
- 2
-
- دست‌آوردها
- 1
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام میشه اسم این رمانو بگید
دختره عاشق فامیلشون ی پسره هس میشه پسره هم خوشگله ولی دختره رو هی پسش میزنه قبولش نمیکنه دختره هم هی میخوادش
بد دختره یه روز تصادف میکنه و حافظشو از دست میده
و عاشق استاد دانشگاهشون میشه
اون پسره هم ک فامیلشونه از امریکا برمیگرده و متوجه این موضوع میشه
بعد چند مدت عاشق دختره میشه ولی دختره هنو اونو یادش نیس
بقیشو یادم نی ولی لطفا لطفا اسم رمانو بگید دارم دیوونه میشم
دختره عاشق فامیلشون ی پسره هس میشه پسره هم خوشگله ولی دختره رو هی پسش میزنه قبولش نمیکنه دختره هم هی میخوادش
بد دختره یه روز تصادف میکنه و حافظشو از دست میده
و عاشق استاد دانشگاهشون میشه
اون پسره هم ک فامیلشونه از امریکا برمیگرده و متوجه این موضوع میشه
بعد چند مدت عاشق دختره میشه ولی دختره هنو اونو یادش نیس
بقیشو یادم نی ولی لطفا لطفا اسم رمانو بگید دارم دیوونه میشم
-
- ارسالات
- 4
-
- پسندها
- 2
-
- دست‌آوردها
- 3
-
- ارسالات
- 4
-
- پسندها
- 2
-
- دست‌آوردها
- 3
دنبال این رمان میگردم
دختره دزدیده میشه فروخته میشه به یه زنو شوهر به اسمای نمیدونم کبری و اصغر ازینجورچیزا بعد اینو مجبورش میکنن که مواد جابه جا کنه خلاصه یه روز تصمیم میگیرن واس صاحب یه شرکت بزرگ که سنم داشت مواد ببرن بعد میرن شرکت ازجمله پسر مرده شرکت بوده خلاصه موادو میده میاد بعدیه مدت این زنوشوهره میخوان این دختررو بفروشن این پسره میاد اینومیهره خلاصه این خدمتکاره پسره میشه پسره همیشه سربه سرش میزاشته همیشه اذیتش میکرده بعدیکیم اینکه دختره اصلاح نکرده بوده همیشه بهش میگفته باید صورتتو اصلاح کنی و به دختره همیشه میگفت گربه وحشی ازینجور چیزا چون هم دختره خیلی وحشی بود هم اینکه چشماش حالت گربه ای داشت خلاصه که دختررو هرروز مجبور میکرد از سرایداری اونطرف امارت بیادو ازخواب بیدارش کنه که بره شرکت بعداین پسره ازبچگی مشکل معده داشت زخم معده بعد خلاصه کم کم عاشق این دختره میشه و... یادم نیست
دختره دزدیده میشه فروخته میشه به یه زنو شوهر به اسمای نمیدونم کبری و اصغر ازینجورچیزا بعد اینو مجبورش میکنن که مواد جابه جا کنه خلاصه یه روز تصمیم میگیرن واس صاحب یه شرکت بزرگ که سنم داشت مواد ببرن بعد میرن شرکت ازجمله پسر مرده شرکت بوده خلاصه موادو میده میاد بعدیه مدت این زنوشوهره میخوان این دختررو بفروشن این پسره میاد اینومیهره خلاصه این خدمتکاره پسره میشه پسره همیشه سربه سرش میزاشته همیشه اذیتش میکرده بعدیکیم اینکه دختره اصلاح نکرده بوده همیشه بهش میگفته باید صورتتو اصلاح کنی و به دختره همیشه میگفت گربه وحشی ازینجور چیزا چون هم دختره خیلی وحشی بود هم اینکه چشماش حالت گربه ای داشت خلاصه که دختررو هرروز مجبور میکرد از سرایداری اونطرف امارت بیادو ازخواب بیدارش کنه که بره شرکت بعداین پسره ازبچگی مشکل معده داشت زخم معده بعد خلاصه کم کم عاشق این دختره میشه و... یادم نیست
یک رمانی هست به اسم نفس که عاشق پسری میشه پسره که مدرسه موسیقی داره و پولدار هستم بعد از اینکه از نفس از پرورشگاه میارن و بزرگتر میشه با پسر آشنا تو مدرسه اون درس میخونه بعد از چند سال داشت پیدا می‌کند و داداشش میره خارج برای چند سال بر می گردی مشهد پیش پسره
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام و درود
رمانی که دختره دو قلو های خواهرشو بزرگ میکنه و برادرش ارس رو که خیلی وابسته اش بود و میمیره و یک روز اتفاقی استاد دانشگاهشو تو بیمارستان میبینع و پسره استاد دانشگاه که اسمش ارسلان بود عاشق دختره میشه اما دختره بخاطر دوقلو ها که یکی از بچها میمیرن نمیخاد قبول کنه ازدواج کنه و ....
-
- ارسالات
- 10
-
- پسندها
- 2
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام دنبال یه رمانیم دختر نمیتونه حرف بزنه و حرفهاشو روی یه دفترچه کوچکی مینویسه و با دوستای هم دانشگاهیش به بچه های بی سرپرست کمک میکنه دنبال انتقام از پسر عموشه که خلاف کار بخاطر کار اون لال شده و تو این راه یه پسر که با دختر همکلاسه کمکش میکنه اسم این رمان میدونید
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
ی رمان بود دختره ی سگ داشت و با ی پسره دوست بود که طی اتفاقاتی دختره با عمووی اون پسر که ی دختر کوچولو هم داره ازدواج میکنه
راسی دلیل ازدواج دختره تصادف بوده که تقصیره عمو س