ویژه رمان های گمشده

سینا راد · 2021-11-17

Moh گفت:
یه رمان بود دختره با برادرش زندگی میکرد و پدر و مادرشون فوت شده بودن اسم برادره هم شهاب بود فکر کنم،جفتشون چشمای سبز رنگی داشتن
داداش دختره از یه دختری خوشش میومده که از لحاظ مالی بالاتر بودن ولی برادرش مخالف شدید بوده
یه روز هم پسره دست دختره رو میگیره و فرار میکنه و داداش دختره برای انتقام به زور با خواهر اون پسره عقد میکنه
اسم رمان یادتون هست؟

سلام تازیانه عشق

Moh · 2021-11-17

سینا راد گفت:
سلام تازیانه عشق

مرسیییی

anahid · 2021-11-18

سلام دنبال این رمانم ممنون میشم بهم معرفی کنید dfh

:دختری بود که پدرش معتاد بود و دقیق یادم نیست بخاطر اینکه مواد بگیره دخترشو میخواست بده به خلاف کار ها یا توی قمار باخته بود دخترشو به هرحال دختره باید با خلافکار ها میرفته ولی متوجه میشه و فرار میکنه و به فکرش میرسه بره پیش خانواده پدری (شایدم مادریش)که قبلا پدر و مادرشو طرد کرده بودن و پولدارن تا کمک بگیره ازشون در همون زمان که فرار میکنه خلافکار ها هم دنبالشن و توی همین مسیر یسری دوست هم پدا میکنه

Zedla · 2021-11-18

آفتابگردون گفت:
سلام دوستان
یه رمانی بود با ژانر ترسناک که ۳ تا همسایه ۱۶ ساله هستن ۲ تا دختر و یک پسر که اینا عاشق چیزای ترسناک هستن. بعد یکی از اون دخترا که اسمش رو یادم نیست شب خوابیدنی حواسش نیستو یه جاقویی رو به سمت یه جا پرت میکنه. و یه بچه جن رو میکشه.
بعد مامان این بچه جن میخواد انتقام بگیره و به عنوان دوست به این دختره نزدیک میشه.

چه خفن تورو خدا فهمیدی اسمش چیه به منم بگو

베스터 · 2021-11-20

saha گفت:
فکر کنم اسمش طلاییه بود

نه طلایه راجب یه چیز دیگست شما اشتباه میکنید

베스터 · 2021-11-20

سلام ، من چند ساله پیش رمانی خوندم که دوباره میخوام بخونم فقط اسمش یادم نمیاد ، توی اسمش چیزی مثل غروب ؟ ساحل ؟ فانوس یا همچین چیزایی داره راجب یه دختره که خانوادش و توی اتش سوزی از دست داده و به همین دلیل فوبیای اتش داره و با پدربزرگ مادریش زندگی میکنه و میخواد برای دانشگاه بیاد تهران که پدربزرگش میگه پیش خانواده ی پدریت که تو تهرانن بمون توی این مدت ، که دختره میره پیش عموش و پسر عموش و یه پسر دیگه که نمیدونم دقیق کیه عاشق دختره میشن ، لطفا هر کی اسمش و میدونه بگه .
متشکرم🙏🏻🙏🏻🙏🏻

베스터 · 2021-11-20

베스터 گفت:
سلام ، من چند ساله پیش رمانی خوندم که دوباره میخوام بخونم فقط اسمش یادم نمیاد ، توی اسمش چیزی مثل غروب ؟ ساحل ؟ فانوس یا همچین چیزایی داره راجب یه دختره که خانوادش و توی اتش سوزی از دست داده و به همین دلیل فوبیای اتش داره و با پدربزرگ مادریش زندگی میکنه و میخواد برای دانشگاه بیاد تهران که پدربزرگش میگه پیش خانواده ی پدریت که تو تهرانن بمون توی این مدت ، که دختره میره پیش عموش و پسر عموش و یه پسر دیگه که نمیدونم دقیق کیه عاشق دختره میشن ، لطفا هر کی اسمش و میدونه بگه .
متشکرم🙏🏻🙏🏻🙏🏻

این قسمتشم یادمه میرن شمال لب ساحل اتش درست میکنن که شعله های اتش زیاد میشه دختره میترسه حمله بهش دست میده ، میبرنش بیمارستان

베스터 · 2021-11-20

Yas_taheri گفت:
سلام من چند سال پیش یه رمان خوندم که راجع به انتقام گرفتن دوتا برادر از دوتا دخترای مردی که باعث خیانت مادر پسرا به پدرشون و در اخر باعث خودکشیشون شده بود
اسم دختری که نقش اصلی بود نفس بود و رمان اینجوری شروع میشد که پسر نقش اصلی که یکی از برادرا بود و الان شریک پدرش توی شرکت شده بود و در اصل پدره زیر دست اون بود به صورت یه فرد ناشناس به اسم اگه اشتباه نکنم خشایار با نفس ارتباط برقرار میکنه و با هم قرار میذارن ولی وقتی نفس میرسه میبینه که شریک پدرشه
پسره که اسمش یادم نیس خیلی بهش نزدیک میشه و از اونطرفم برادره میره با خواهر نفس که مطلقه بود دوست میشه
میگذره و برادرا یه مهمونی میگیرن تو خونشونو دوتا خواهرارم دعوت میکنن و اونشب جفتشونو م*س*ت میکنن و با دوربین روشن بهشون مزاحمت میکنن تا مدرک داشته باشن واسه ترسوندنشون
نفس صبح بیدار میشه و میبینه اینجوری شده میخواد خودشو بکشه که پسره نمیذاره ولی اسیب میبینه با شیشه
مادر پدر دخترام رفته بودن مسافرت و یه چند روزی نبودن
بقیشو میخوام بنویسم ولی حال ندارم اگه اسمشو میدونید بگید لطفا😐💙

تب داغ هوس

یاس۵۶۹ · 2021-11-20

سلام یک رمان بودکه دختره پولداربود، بعدیک پسرعموبه اسم آرش یاکیارش داشت که پسرعموش یک رفیق به اسم ماکان داشت، ماکان همش میخواست بااین دخترع ازدواج کنه، دختره ازدست ماکان فرارمیکنه میره تویک خونه پرستارمیشه وماکان پیداش میکنه وبع زورباهم عقدمیکنن وعروسی
اسم رمان چیه؟

ماهور · 2021-11-21

سلام یه رمانی خوندم قبلا اسم شخصیت اصلیش یادم نیست دختری بود که دوستش با یه پسری به اسم سروش آشناش میکنه که جز تیم ملی والیبال ولی روز عروسیشون پسره نمیاد بعدا میفهمن پسره مرده

ویژه رمان های گمشده

سینا راد

تازه وارد

Moh

تازه وارد

anahid

تازه وارد

Zedla

تازه وارد

베스터

تازه وارد

베스터

تازه وارد

베스터

تازه وارد

베스터

تازه وارد

یاس۵۶۹

تازه وارد

ماهور

تازه وارد