-
- ارسالات
- 113
-
- پسندها
- 510
-
- دستآوردها
- 93
با تعجب گفتم:کدوم خانوم؟
+نمیدونم ولی یکی از خانومای این خونه غذاهارو از من تحویل گرفتن و گفتن که بزارم به حساب اقای تهرانی بقیشو اطلاع ندارم!
نقششونو گرفتم و گفتم:اهان مشکلی نیس خدافظ.
+خدافظ
عصبی با دو کلِ باغو دوییدم رفتم تو خونه که فرزام گفت:اخ بیار بیار که مردم از گرسنگی.!
غذارو گذاشتم رو میز که دوتایی اومدن بخورن که گفتم:خبر دارین دخترا غذاهارو گذاشتن به حساب ساشا؟
ساشا اومد قاشقی بکنه تو دهنش که دستش خشک شدو با تعجبو دهن کج شده پرسید:چی گفتی؟!
دستی تو موهام کشیدم و دستمو کردم توی جیب شلوارم و گفتم:غذا هایی و که سفارش دادن و گذاشتن به حسابه تو...اوکی؟
فرزام قاشق توی دستشو انداخت توی ظرف وگفت:هوفف.زهر مارم شد.
ساشا:ولش کنین حالا بیاین بخورین..
تعجب کردم از اینکه براش مهم نبود،حالا فهمیدم گرسنه که باشی از همه چی میگذری!
نشستیم به خوردن غذا که تموم شد داشتیم میگفتیمو میخندیدیم که یهو دریا با چشمای خواب الود که قیافش شباهتی با معتادا نداشت؛با یه تاپ قرمز اومد تو که تا چشمش به ما خورد جیغ بلندی زد که نوشابه زد به گلو فرزام وشروع کرد به سرفه کردن.
دریا پرید پشت دیوارو گفت:شما کی هستین؟
اینجا چکار میکنین؟!
فرزام همونطور که سرفه میکرد حرفه دریارو بی جواب نزاشت و گفت:واسه اینجا بودن نکنه باید از توهم اجازه بگیریم؟!
دریا از پشت دیوار جواب داد:هارهارهار نمکدون؛چرا اعلام حضور نمیکنین؟!
فرزام:ببخشید از فردا هرجا خواستیم تو خونه راه بریم یه بلندگو بر میداریم میگیم ما اینجاییم،درضمن صدای ما کل خونرو برداشته!شما گوشاتو مسواک بزن بهتر بشنوی صداهارو.
صدایی دیگه از دریا نیومد...
نگاهی به ساعت کردم که ساعت ده بود.
_پایه این بریم کنار دریا؟
فرزام:بریم کنار اون دختره چه غلطی بکنیم میشه بگی؟
-اسکلی یا بهت پول دادن تو این راه تلاشم بکنی؟
دارم میگم بریم کنار ساحل و دریا!
ساشا:اره بریم پایه ام.
فرزام:اها منم پایم.ساشا گیتارتو بردار بریم یکم بخون!
سه تایی رفتیم بالا تا حاضر بشیم بریم لبه ساحل .
لباس مشکی اسپرتمو با شلوار مشکیم پوشیدم رفتم از اتاق بیرون همزمان با من فرزام و ساشا از اتاق اومدن بیرون.
ساشا گیتارش دستش بود از حیاط پشتی باغ که ده قدم با دریا فاصله داشت رفتیم بیرون و نشستیم رویه سنگا که ساشا گیتارشو دراوردو گرفت دستش و همزمان گفت:خب چی بخونم؟
_اهنگ درخواستیه؟!
ساشا:اره امشب خواننده مهربون شده هرچی بگین میخونم.
فرزام:این همه اهنگ خوب یکیشو بخون دیگه..
_منم چیزی به ذهنم نمیرسه...
ساشا:خودمم میخونم ولی شماهم همراهی کنینا!
فرزام:حله..
_باش داداش میخونیم نگران نباش
ساشا:خب پس اماده.
+نمیدونم ولی یکی از خانومای این خونه غذاهارو از من تحویل گرفتن و گفتن که بزارم به حساب اقای تهرانی بقیشو اطلاع ندارم!
نقششونو گرفتم و گفتم:اهان مشکلی نیس خدافظ.
+خدافظ
عصبی با دو کلِ باغو دوییدم رفتم تو خونه که فرزام گفت:اخ بیار بیار که مردم از گرسنگی.!
غذارو گذاشتم رو میز که دوتایی اومدن بخورن که گفتم:خبر دارین دخترا غذاهارو گذاشتن به حساب ساشا؟
ساشا اومد قاشقی بکنه تو دهنش که دستش خشک شدو با تعجبو دهن کج شده پرسید:چی گفتی؟!
دستی تو موهام کشیدم و دستمو کردم توی جیب شلوارم و گفتم:غذا هایی و که سفارش دادن و گذاشتن به حسابه تو...اوکی؟
فرزام قاشق توی دستشو انداخت توی ظرف وگفت:هوفف.زهر مارم شد.
ساشا:ولش کنین حالا بیاین بخورین..
تعجب کردم از اینکه براش مهم نبود،حالا فهمیدم گرسنه که باشی از همه چی میگذری!
نشستیم به خوردن غذا که تموم شد داشتیم میگفتیمو میخندیدیم که یهو دریا با چشمای خواب الود که قیافش شباهتی با معتادا نداشت؛با یه تاپ قرمز اومد تو که تا چشمش به ما خورد جیغ بلندی زد که نوشابه زد به گلو فرزام وشروع کرد به سرفه کردن.
دریا پرید پشت دیوارو گفت:شما کی هستین؟
اینجا چکار میکنین؟!
فرزام همونطور که سرفه میکرد حرفه دریارو بی جواب نزاشت و گفت:واسه اینجا بودن نکنه باید از توهم اجازه بگیریم؟!
دریا از پشت دیوار جواب داد:هارهارهار نمکدون؛چرا اعلام حضور نمیکنین؟!
فرزام:ببخشید از فردا هرجا خواستیم تو خونه راه بریم یه بلندگو بر میداریم میگیم ما اینجاییم،درضمن صدای ما کل خونرو برداشته!شما گوشاتو مسواک بزن بهتر بشنوی صداهارو.
صدایی دیگه از دریا نیومد...
نگاهی به ساعت کردم که ساعت ده بود.
_پایه این بریم کنار دریا؟
فرزام:بریم کنار اون دختره چه غلطی بکنیم میشه بگی؟
-اسکلی یا بهت پول دادن تو این راه تلاشم بکنی؟
دارم میگم بریم کنار ساحل و دریا!
ساشا:اره بریم پایه ام.
فرزام:اها منم پایم.ساشا گیتارتو بردار بریم یکم بخون!
سه تایی رفتیم بالا تا حاضر بشیم بریم لبه ساحل .
لباس مشکی اسپرتمو با شلوار مشکیم پوشیدم رفتم از اتاق بیرون همزمان با من فرزام و ساشا از اتاق اومدن بیرون.
ساشا گیتارش دستش بود از حیاط پشتی باغ که ده قدم با دریا فاصله داشت رفتیم بیرون و نشستیم رویه سنگا که ساشا گیتارشو دراوردو گرفت دستش و همزمان گفت:خب چی بخونم؟
_اهنگ درخواستیه؟!
ساشا:اره امشب خواننده مهربون شده هرچی بگین میخونم.
فرزام:این همه اهنگ خوب یکیشو بخون دیگه..
_منم چیزی به ذهنم نمیرسه...
ساشا:خودمم میخونم ولی شماهم همراهی کنینا!
فرزام:حله..
_باش داداش میخونیم نگران نباش
ساشا:خب پس اماده.